0 امتیاز
34.0هزار بازدید
در خانواده(تشكيل،تحكيم،تعالى) توسط
سلام خانوم رستگار من موقعیتی دارم که برخی خانم ها مشکلات خانوادگیشون رو با من در میان میذارن و من هم بعد از مشورت با مشاور جواب رو بهشون میدم

این مشکل یکی از همین خانم هاست:

من الان نزدیک سه ماه ازدواج مجدد کردم اونم با پسر عموم که در دوران مجردی همدیگه رو دوست داشتیم به دلایلی ازدواج نکردیم,اما تا فهمید جدا شدم با داشتن زن و بچه  بهم پیشنهاد ازدواج داد اوایل که خونه مامانم بودم خوب بود با این که سر کار بودم همش می اومد دنبالم خیلی محبتم میکرد,اما الان یک ماهی است که خونه جدا گرفتیم در این یک ماه دوشب فقط اومده پیشم میگه خانمم همش همرامه حساس شده,چون همش میگف من سمیه رو عقد کردم بخاطر همین حساس شده ,تازه بدقولیم میکنه شاید سه روزم زنگ.نزنه
خوب منم با همه چیزش دارم کنار میام اما اون نباید یه زنگم بزنه احوال منو بپرسه
مثلا همین عصری تو واتساپ پیام داده من میام پیشت نرو سرکار بعدش دیگه خبری ازش نشد,با این کاراش اعصابمو بیشتر بهم میریزه  من باید چیکار کنم که زندگی اولشم خراب نشه منم زندگی خوبی داشته باشم من قصد خراب کردن زندگی اول همسرم رو ندارم

2 پاسخ

0 امتیاز
توسط zrastegar (228هزار امتیاز)
زنانی که می خواهند با یک مرد متاهل ازدواج کنند و اصطلاحا هووی زن دیگری شوند، در اولین و مهم ترین قدم باید وضعیت مرد را بررسی و به دقت مورد ارزیابی قرار دهند. مثلا زن دوم باید بررسی کند و ببیند که مشکلات اصلی مرد در زندگی اولش چه بوده است و آیا مقصر اصلی آن مشکلات همسر اول بوده یا خود مرد هم مقصر است. در مرحله بعد، باید توان اقتصادی مرد را هم ارزیابی کند. من مراجعه هایی داشته ام که مردی همسر دوم گرفته و بعد از مدتی به این نتیجه رسیده است که توان اقتصادی برای اداره 2 زندگی را ندارد و بعد تصمیم به طلاق همسر دومش گرفته است. مثلا مرد می گوید من نمی توانم 2 تا اجاره خانه بدهم؛ پس مسئله اقتصادی در چنین زندگی هایی اهمیت ویژه ای دارد. مرد در چنین مواقعی باید توانایی مدیریت مسائل عاطفی را بین هر دو همسرش داشته باشد. یعنی باید یک ظرفیت روانی خوبی داشته باشد تا بتواند هر دو همسر را مورد محبت خود قرار دهد و برای هر دو، تکیه گاه مطلوبی باشد. پس زن ها باید مطمئن شوند که این مرد می تواند از پس دو زندگی برآید، در غیر این صورت امیدی به خوشبختی در چنین زندگی هایی نیست.

زن دوم به خاطر زن اول از خواسته هایش کم کند
همسر دوم یک مقداری باید به نفع همسر اول خواسته هایش را کم کند. در بسیاری از موارد مرد همسر اول خود را به دلیل تعلق عاطفی و دلبستگی بیشتر، به همسر دومش ترجیح می دهد، پس همسر دوم باید تقاضاهای عاطفی و مالی اش را کاهش دهد. چون اگر هر 2 همسر تصمیم بگیرند به مرد فشار بیاورند، 100درصد مرد کم می آورد و از یک جایی کار به بحث و جدال خواهد کشید. همسر دوم باید مرد را درک کند چون ممکن است مرد از سمت همسر اولش یا شاید فرزندان همسر اولش تحت فشار باشد. بنابراین زن های دوم باید کم توقع تر باشند تا با شرایط بهتری زندگی شان ادامه یابد.
 مهم ترین فلسفه ازدواج به دست آوردن آرامش و امنیت است. باید بپذیریم که یک دختر با ازدواج به دنبال کسب امنیت و آرامش است، آرزویی که با حضور یک زن دیگر در کنار همسرش از بین می رود. حالا چه دلایل شوهرش برای ازدواج مجدد منطقی باشد چه غیر منطقی، آن چه مهم است این که معمولا هیچ زنی دوست ندارد شوهرش به فکر ازدواج دوم بیفتد.
توسط
سلام من خودم همسر دوم هستم 4 سال هستش دارم ادامه میدم از خدا آرزو میکنم که فقط یه همسر با صداقت و با اخلاق داشته باشم فقط جونمو فداش کنم بدونم که قلبش فقط برای من میطپه وهمیشه برای من است وقتی قهر میکنه غیر از کنار من جایی نداره بره ......تا اینکه ته مونده و دست دوم شوهر مردم رو شوهر خود بدونیم  یه حقیقتی است که زنها از روی ناچاری زن دوم میشوند اما مردهایی که زن دوم میگیرند مشکل روحی روانی دارند والا هیچ مرد سالمی زن دوم نمیگره یه تخته اش کمه  حتی اگر میلیادر باشه ......خدا همه زنهای دوم رو مثل من به آرزوهاشون برسونه همه اشون همسر اول مرد با شخصیت بشوند
توسط
من یه تجربه تلخ داشتم ولی حالا همسر دوم شوهرم هستم... خب باید دوریش رو خیلی تحمل کنم دوست دارم پیشم باشه براش غذا بپزم لباساشو اتو کنم براش میوه پوست بگیرم ولی خب نمیشه... اما الحمدلله تاج سر دارم... خوشحالم که مرد باکمالاتی مثل اون شوهر منه.
الحمدلله خدا بهم توان و توفیق بده بهش خدمت کنم
توسط
جوادهستم.من مدت دوساله که همسردوم دارم وبه تازگی خدابهم ی پسرازش داده.همسراولم ۱۵ساله که باهم داریم زندگی میکنیم.تنهادلیلی که باعث شدایم کاروانجام بدم اخلاقش بودکه درکنارش هیچوقت ارامش نداشتم،اون ازهمه لحاظ دیگه عالیه فقط اخلاق نداشت بارهاوبارهاباهاش صحبت کردم ولی متاسفانه گوشش بدهکارنبودونیست،بخداموندم چه کنم.....
توسط zrastegar (228هزار امتیاز)
با این اطلاعات کم نمیتوان نسخه کلی پیچید. این مساله باید دقیقا مورد بررسی قرار بگیرد که اولا علت و ریشه بداخلاقی او چیست؟ شاید شما و نحوه رفتار شما و یا مسایل دیگری است که با بداخلاقی بروز میکند. توصیه میکنم بهمراه همسرتان به روانشناس مجرب مراجعه نمایید. شما نمیتوانید و نبایدهم انتظار داشته باشید به راحتی اخلاق کسی را عوض کنید بلکه باید با شناخت نسبت باو به نوعی سازگاری برسید تا بتوانید بهترین لحظات را درکنار هم رغم بزنید.
توسط
سلام من ۵ساله همسر دوم مردی شدم و الان ازش ی بچه یک ساله دارم مدت کوتاهیه همسراول متوجه شده وهمه چیز ب هم ریخته خیلی از این وضع ناراحتم بیشتر از اون مردی ک با زندگی و احساس من بازی کرده از طرفی نمیخوام زندگیمو خراب کنم چون این دومین شکستم میشه و از طرفی واقعا بی تابم وقتی میبینم همه حرفاش دروغی بیش نبوده خیلی حالم بده وقتی بچمو شیر میدم فقط نگاهش میکنم و آیندش دیوونم میکنه با خودم میگم ازش جدا میشم واسه بچم بهترینارو زی سایه خدا میسازم با هر تلاشی اما ی فکرو خیال نیست که من کلا با این افکار درگیرم و دارم داغون میشم اگر کسی میتونه راهنماییم کنه خیلی احتیاج ب کسی دارم ک تو موقعیتم باشه و درکم کنه
توسط zrastegar (228هزار امتیاز)
دوست عزیز توصیه من به شما صحبت با یک مشاوری حاذق میباشد تا به شما کمک کنداما به طور کلی خدمت شما عرض میکنم بهتر است که واقع بین باشید واحساساتی برخورد نکنید.ساختن زندگی این چنینی بالاخره روزی به بن بست می خورده.چراکه مردی که دارای یک زندگی هست ومجددا به صورت پنهانی زندگی دیگری را شروع میکند جای سوال دارد واعتمادی به ان نمیتوان کرد.اینده فرزند شما در دست خداوند مهربان است وتوکل بر او داشته باشید.برای اینکهبتوانید با مشکلتان کنار بیاید حتما با مشاور صحبت کنید.موفق باشید
توسط
من خدمت خواهر عزیزم سلام عرض می کنم. من هم همسر دوم شوهرم هستم و لازمه زن دوم بودن، قوت روحی و صبر و سازگاری ست. بر خدا توکل کن و از خداوند متعال طلب یاری کن. شما مرتکب گناه نشدید و به صورت حلال همسر مردی شدید پس بر خداست که شما رو یاری کنه. شما مادر یک فرزند هستید و این موضوع بر آبروی شما به درگاه الهی افزوده پس ترس و ناامیدی رو از خودتون دور کنید. در حالیکه به درگاه الهی با تضرع استحکام پیوند زناشویی تون رو میخواهید از همسرتون هم بخواهید برای شما سایه سر و برای فرزند پاکتون پدری مهربان باشه. خداوند در طبیعت مرد میل به سرپرستی رو قرار داده. سعی کنید با صبر و استقامت پیوندتون رو محکم نگهدارید که فرزند عزیزتون به کانون گرم پدر و مادرش احتیاج داره. از شوهرتون بخواهید همه توانش رو برای سرپرستی هر دو همسرش بکار بگیره. جایی برای ترس و ناامیدی نیست.
توسط
عزیزه دلم منم همسره دومم واقعا درکت میکنم خیلی سخته.تمام این حسی رو که شما بیان میکنی خودمم دچارشم ولی واقعا موندم که باید چیکار کرد
توسط
سلام

من با مرد متاهلی 4 ماه است که دوست شدم در همان ماه اول ایشان به من ادعا کرد که از دست زنش خسته شده و به من پناه آورد و من از ترس آبرو قبول کردم که صیغه ایشان شوم
و ایشان پیش من ماند و از همان ابتدا هم ابراز نفرت کرد و حتی چند بار مادرش به منزل من آمد و بحث و دعوا شد و گفت من هرگز ایشان را رها نمی کنم و او باید از زندگی من برود
کم کم به حرف هایش دلم گرم شد
اما 4 روز است که بهانه فرزندانش را می کند که فرزندانم طاقت دوری من را ندارند
باز جلوی این مرد را نگرفتم
و گفتم پس یک کاری کن
بخاطر بچه ها برگرد و من را فراموش کن و بحث طلاقت را کنسل کن
گفت نمی توانم از تو بگذرم
گفتم پس او را طلاق بده و با بچه هایت کنار من باش
گفت نمی توانم بچه ها مادر می خواهند
گفتم بچه هم پدر و هم مادر می خواهد
گفت مثل بقیه که دو زنه هستند تو هم باش
گفتم من قبول نمی کنم
و همچنان این جدال ادامه دارد
اما خدا می داند چقدر این موضوع من را بهم ریخته است
توسط zrastegar (228هزار امتیاز)
_دوست عزیز بهتر است که واقع بین باشید..بهرحال انتخاب مردی که همسر و فرزند دارد شامل این مسایل میشود.شما باید از روز اول ایشان را با این شرایط میپذیرفتید نه اینکه شماایشان را با تصورات خود در نظر بگیرید .پس به جای داغون کردن خودتان وجدال ببینید ایا میتوانید ایشان را باهمین شرایطی که دارد بپذیرید یا نه...اینکه بخواهید تغییرات ایجاد کنید اشتباه است چرا که ممکن است نشود همانطور که تا الان این تغییر صورت نگرفته است .توصیه من به شما مشاوره ای حضوری است تا به وسیله مشاوری حاذق در ابتدا بررسی کنید که ایا این اقا صلاحیت همسری برای شما را دارد سپس اقدام به سرمایه گذاری برروی این فرد کنید.موفق باشید
توسط
سوال من از همه تون اینه که چرا واقعا به چنین حقارتی تن می دید؟
باورم نمیشه آدمهایی با چنین طرز فکرهایی وجود دارند.
چرا انقدر خودتون رو خوار و خفیف و بی ارزش می دونید؟ سرتون رو بالا بگیرید به هیچ مردی که دروغگو و مخفی کاره تن ندید. مرد دو زنه قطعا دروغگوی ماهریه و مخفی کاره و غیر قابل اعتماد. چطور انقدر خودتون رو حقیر می دونید که با چنین افرادی ازدواج می کنید؟
چرا اسم طلاق رو می ذارید شکست؟
شکست زندگی زناشویی حقیرانه است، نه طلاقی با عزت.
خودتون رو دوست داشته باشید، زنان عزیز، خودتون رو دوست داشته باشید.
توسط
نمایش از نو
سلام من یک ساله با مرد متاهلی ازدواج کردم عقد دائم همسرم تاجره مشکل مالی نداریم از نظر عاطفی هم بسیار دلسوز و مهربونه و واقعا برای بچم عین پدره شبها پیشم نمیمونه اما بیشتر روز پیش ماست همسر اولشم اطلاع نداره میخواستم بگم همیشه ازدواج کردن با مردهای متاهل بد نیست به شرطی که خدا رو مد نظر داشته باشند که همسرم یه سید و آدم خیلی خیلی خوبیه
توسط
در اينکه مردهايي که ازدواج دوم و زندگي پنهاني دارند و با کلاه شرعي به همسرشون خيانت ميکنن  از هر نظرفاسد هستند شکي نيست چون هر دليلي داشته باشند اسم اين کار خيانت. ولي قبل از همه اين ها با خوندن کامنت ها و بدتر از همه با ديدن همجنس هام تو جامعه چه محيط کار.زندگي شخصيمون و... ميشه گفت يک زن بزرگترين دشمن يک زن  ديگست
توسط
نمایش از نو توسط zrastegar
سلام،منم يه مدت عاشق يه مرد متاهل شدم كه همسر اول بچه دار نميشه،منم چون ديدم بچه نداره حاضرشدم باهاش عقد موقت كنم واين اولين رابطه من با جنس مخالفه وقبلش باكسي نبودم،اما الان پشيمونم چون اولا رابطمون پنهانيه،خيلي وقتا پيشم نيست،وقتي هم هست خيلي سرم غر ميزنه چون من مثل خانم اولش زرنگ نيستم وكدبانو نيستم،كلي كار ميكنم بعد منو مقايسه ميكنه باهاش،سنم كمه واصلا فكرش رو نميكردم كه روزي نفر سوم يه رابطه باشم،اعتماد به نفسم خيلي پايين اومده،افسرده شدم،از اين رابطه كسي خبر نداره واونم نميخواد زنش خبردار بشه،تازگيا مشكل بچه دارشدنشم هم داره حل ميشه وميترسم بعدش منو مثل يه دستمال كاغذي بندازه دور،اولش من فقط يه دوستي معمولي ومحترمانه ميخواستم اما اون گولم زد،ميگفت دنبال رابطه نيست ومنم باور كردم،خونوادمم اگه بفهمن عاقم ميكنن، هنوز دخترم  به فكر اينم كه اروم اروم ازش جداشدم،باهاش سرد شم كه اونم راحتتر بيخيالم شه،نميخوام بيشتر از اين بخاطر بي توجهي وحس حقارتي كه بهم ميده نابود شم...هيچوقت وارد رابطه بامرد متاهل نشيد وگرنه نابودتون ميكنه... اول وابسته ميشيد وبعد جدايي ازش سخت ميشه ،دلم براي تنهاييم ميسوزه
توسط zrastegar (228هزار امتیاز)
باسلام همانطورکه خودتون اشاره کردید ازدواج پنهانی شما از ابتدا اشتباه بود (بخصوص که باعدم رضایت والدین بخصوص اذن پدر بوده) واگر هنوز باکره هستید وخواستگاران وامکان ازدواج بهتری براتون وجود داره پیشنهاد میکنم تمامش کنید واز ایشان جداشوید گرچه شک دارم که الان هم عقدتان صحیح باشد، درصورت اصرار اقا ازاو بخواهید رضایت همسرش را کسب کند ورابطه ازحالت پنهانی خارج شود وایشان با رعایت عدالت وحقوق هردو زن ، یک زندگی عادی ودرشآن شما برایتان فراهم کند بگونه ایکه روابط عادی باخانواده خودتان برقرارکنید زن نمیتواند تااخرعمر بخصوص بعداز مادرشدن شوهرش رااز اقوامش پنهان کند واین وضع برایتان بزودی غیرقابل تحمل خواهد شد
توسط
ویرایش شده توسط zrastegar
سلام دختر این چه کاری بود که با خودت کردی . زندگی فقط یه بار و هیچ وقت بر نمیگرده . به خودت خیانت کردی
دست پیش بگیر و اون مرد و از زندگیت بنداز بیرون
مردی که به زن اولش خیانت کرده و اونو گول زده و تورو پنهان کرده  پس خیلی چیزارو هم از تو پنهان کرده . تمومش کن و ازش نترس .هر چه زود تر هر چه زودتر بازم تاکید میکنم تمام این خانوم هایی که همسر دوم یک مرد هستن یا قراره بشن . کلیپ های روانشناسی و زناشویی دکتر فرهنگ هولاکویی  به نام همسر دوم رو سرچ کنن و بفهمن چه بلایی داره سرشون میاد یا قراره بیاد . تورو خدا نکنید التماستون میکنم . زن دوم نشید .
0 امتیاز
توسط
من همسر اولم‌.شوهرم هم خیلی دوست دارم وشوهرم زن‌دیگه ای نداره.به نظرم خیلی سخته شوهرت رو تقسیم کنی .زن اوله یه مرد دو زنه بودن سختتره چون شما با علم به وجود زن اول قبول کردین وارد زندگیش بشین‌ولی همسر اولش چنین اختیاری نداشته
اگه مرد ی میبینه همسر اولش نمیتونه تو زندگی قانعش کنه به جای زن دوم اول به فکر جدایی از همسر اولش باشه وحق وحقوقش رو از زندگیشون بهش بده. بعد بره دوباره ازدواج کنه
توسط
سلام منم ده سال است که زن دوم یک مرد دروغگو شدم با این تفاوت که دختر مجرد بودم واولین ازدواجم بوده و الان یک دختر 8ساله دارم زنش همون اوایل فهمید از اون به بعد الان 9ساله که دیگه شبها پیش من نمونده فقط روزا میآد جمعه و شبا روزای تعطیل هم پیش اونه نمیخوام جدا شم تا خدای نکرده دخترم هم مثل من بچه طلاق بشه.خیلی خسته شدم از نظر فاصله سنی پانزده سال از من بزرگتره.خدا ازش نگذره که یک دختر بیست ساله رو گول زد
توسط
سلام منم مجردم بنابه دلایلی  قراره همسر دوم بشم دوست داشتم باهام حرف بزنید وازتجربیاتتون استفاده ببرم شاید کمکی بشه برام ممنونم ازت
توسط zrastegar (228هزار امتیاز)
سلام  برای همسر دوم شدن  چه دلیل موجهی دارید ؟ ایا از تبعات ان  باخبریید ؟ ایا میدونید با چه تضمینی وارد زندگی مشترک میشوید ؟ ایا میدانید اغلب مردانی که زن دوم میگیرند از راه دروغ وارد میشوند ؟
مراجعه به مشاور رو حتما به شما توصییه وتاکید میکنم
به قرآن ناطق (عج) - سیستم پرسش و پاسخ خوش آمدید, مکانی برای پرسش سوال و دریافت پاسخ از کارشناسان و حتی دیگر کاربران عزیز این مجموعه!

4.3هزار سوال

4.9هزار پاسخ

673 دیدگاه

3 کاربر

12 نفر آنلاین
0 عضو و 12 مهمان در سایت حاضرند
بازدید امروز: 2109
بازدید دیروز: 1066
بازدید کل: 9825028
"راهنمای ارسال سوال" - به منظور بررسی سوالات مشابه خودتان بر روی علامت ذره بین کلیک کرده و کلیدواژه ای از مشکل و سوال خود را در سوالات جست و جو کنید. - بعد از اطمینان از غیرتکراری بودن سوالتان، به قسمت "پرسش سوال" بروید عنوان سوال خود را با حداقل 12 کاراکتر در قسمت عنوان سوال تایپ کنید - از دسته بندی ها ، دسته ی بانوان بصیر را انتخاب و با توجه به موضوع سوالتان زیر دسته مناسب را انتخاب کنید متن اصلی سوال را وارد کنید . - درصورت تمایل به دریافت جواب سوالتان از طریق ایمیل ، ایمیل خود را وارد کنید در غیر این صورت بخش مربوطه را خالی بگذارید برای اینکه سایت از حقیقی بودن سوال مطمئن شود ، تیک گزینه “I am not robot” را بزنید. - با کلیک بر روی گزینه پرسش سوال، سوال شما برای مدیریت ارسال می شود و در صورت صلاح دید پاسخ مناسب درج خواهد شد و شما در صفحه اصلی سوالات می توانید سوال و پاسخ خود را مشاهده کنید.
...