باسلام . من کلا یک جاری دارم هفت سال زودتر از من ازدواج کرده و فوالعاده حساسه و همه حساسیتش میدونن و خیلی هواشو دارن که ناراحت نشه و شوهرش هم یک بار عنوان کرد در جمع که فوق حساسه. اصلا برادر شوهرم و جاریم منو تحویل نمیگیرن و با من و شوهرم حرف نمیزنن و شاید یک سلام به زور و خشک کنن فقط. بسیار اهل رقابت شدیده با من و من تعجب میکنم .البته احساس میکنم رفتار دیگر اعضای خانوادم بی تاثیر نیس برای فراهم کردن حس رقابت و اون برای اینکه کم نیاره شدیدا رقابت میکنه و هزار برابر خودشو بالا کشونده و ولی سعی میکنم وارد رقابت نشوم خودمو به دست بازی عای بچه گانه نسپرم . و خودم باشم و سرم به کار خودم باشه. اوایل برام مهم نبود فقط جریان غیر عادی بود ولی رفتار خصوصا برادر شوهرمو توهین به خودم میدونم چون اصلا با من حرف نمیزنه و چند بار که سعی کردم ارتباط باهاش برقرار کنم رو نمیده یا پا میشه میره وسط حرفم یا جواب منو به زنش میده و حرفمو قطع میکنه و بحثو عوض میکنه و یا وقتی هم زنش پیشش نیس متوجه یک موفقیت من میشه مدام میگه همسرش هم اینو بلده و ..... و بعد همسرش تا تهش میره دنبالش و هزار برابر از من بالا میزنه انگار فقط حس رقابت دارن . البته رو خودم کار میکنم برام مهم نباشه ولی جدیدا حساس شدم روشون و ناراحت میشم و تصمیم گرفتم من هم مثل خودشون تحویلشون نگیرمو سرد باشم. چون احساس میکنم خودمو کوچک میکنم . الان یه مدت کوتاهه که بی توجهم بهشون و اصلا نگاهشونم نمیکنم فقط سلام و احوال پرسی و خدافظی گرم میکنم و در بین سلام و خدافظی حرف نمیزنم باهوشون ولی میبینم اونها هم اصلا یک کلمه هم حرف نمیزنن اوایل دوسشون داشتم ولی رفتار خودشون باعث شده فاصله بیوفته و بیشتر و بیشتر بشه. البته اصلا بگو مگو و متلک و دعوا نداشتیم فقط بی محلیه. البته طی یک مشکلی که شخصی برای منو شوهرم پیش اورده بود و باعث شده بود شوهرم با اون فرد دعوا کنه برادرشوهرم سریع تقصیرو گردن من انداخت به خانواده خودشو و من گفت من تحریک کردم شوهرمو که بره دعوا کنه. ولی حس خوبی ندارم از این فاصله ها چرا باید یک برادربزرگتر فقط فکر خودش و زندگی باشه و با زن و برادر کوچکترش سرد باشه و محل نده که من هم حساس بشم و سرد و بی تفاوت .