ارتباط دختر مجرد و مرد متأهل

Question

با سلام.دختری هستم 26ساله. مجرد که مدتیست است که با مردی متأهل دلبسته ی همدیگر شده ایم.از آنجایی که خانم آن مرد از موقعیت شغلی بالایی برخوردار است و تفاوت سنی زیاد ما و دارای فرزند بودن آن و پی بردن به اشتباهم بارها تصمیم گرفتم که به این رابطه پایان دهم.ولی هر بار با التماس عاجزانه ی آن مرد مواجه شدم و نتوانستم رابطه را تمام کنم.جالب است که
آن مرد به خاطر فرزندانش حاظر نیست که از خانمش طلاق بگیرد ولی به هیچ وجه هم حاظر نیست ارتباط بین ما قطع شود.همیشه عذاب وجدان دارم و گریه میکنم و خودم را جای آن زن میگذارم که اگرمن هم جای او بودم به هیچ وجه دوست نداشتم که شوهرم با هیچ شخصی ارتباط داشته باشد.ولی تصمیم میگیرم و چند روز ارتباط را قطع میکنم و دوباره رابطه یمان شروع میشود.تماس میگیرد و گریه میکند و من خودم هم به او وابسته شده ام.کمکم کنید که چه کنم؟؟؟با تشکر.

Answer 1

همانطور که گفتید اشتباه بزرگی مرتکب شده اید که در آینده برای خود شما مشکلاتی ایجاد خواهد کرد. علاوه بر خیانتی که در مورد همسر او رخ داده است و مشکلاتی که احتمالا او بخاطر وجود شما و علاقه همسرش به شما در زندگی پیدا کرده است، شما در زندگی آینده خود ابراز علاقه ها و محبت او را به سختی می توانید از یاد ببرید و زندگیتان حتی با کسی که به او علاقمند هستید کیفیت لازم را نخواهد داشت. پس سعی کنید احساسات بچه گانه و زود گذر را کنار بگذارید . برای کسی که تجربه دارد این مساله مثل روز روشن است که حتی اگر با این مرد ازدواج کنید و حتی او طلاق هم بگیرد به دلایل مختلفی زندگی پایدار نخواهد بود و پس از گذشت زمانی کوتاه و ارضای نیازهای روحی و جسمی دلزدگی و تکرار شما را از یکدیگر دور خواهد کرد. پس هنوز که دیر نشده است درست فکر کنید. این مساله برای ان مرد هم بهتر است. شاید در ابتدا او دچار ناراحتی از دوری شما شود و لی زمان به راحتی مساله را حل خواهد کرد. پس از ناراحتی ها و اصرار های او ناراحت و نگران نباشید و خودتان را نجات دهید. زیرا بعدها او تاوان اشتباهش و نابود شدن زندگی شما را نخواهد پذیرفت. به این جمله دقت کنید. مطمئن باشید بهترین راه حل قطع سریع رابطه و تصمیم برای زندگی بهتر و مستحکم تر می باشد.

Answer 2

از راهنماییتون کمال تشکر رو دارم.ولی من مشکلم بیشتر از این حرفاست.ارتباط ما هم اکنون ۲سال به طول انجامیده و به جای اون دلزدگی که بهش اشاره کردین هر روز وابسته تر و صمیمی تر از دیروز هم میشود.به طوری که من اصلا نمیتوانم به هیچ کدام از موقعیت هایی که برایم پیش می اید پاسخ دهم.و مثل اون آقا خودم هم وابسته شدم.و اگر یک روز صداشون رو نشنوم روز رو به سختی میگذرونم.جالبه همسر این اقا یکی از بهترین مشاوران و اساتید دانشگاه هستن که مرکز مشاوره نیز دارن و بقیه رو مشاوره میکنن ولی نمیدونم چرا این آقا درد دلشون رو با من میکنن و اروم میشن.خیلی خجالت میکشم که بازگو کنم چون میدونم که خطا کارم ولی میخوام مشکلم حل بشه به خاطر همین بازگو میکنم.ما حتی چندین بار با همدیگه همبستر شدیم ولی ارتباط کامل نبوده و فقط در حد معاشقه بوده و وقتی فهمیدن که باکره هستم باهام ارتباطی برقرار نکردن.و حتی حاظر هستن که من باهاشون رابطه کامل نداشته باشم ولی باهاشون باشم و ارتباطمون رو داشته باشیم.و من سخت خودم از این قضیه ازرده هستم که چرا باید دلبسته ی یه مرد متأهل بشم در حالیکه خیلی پیشنهاد های دیگه هم دارم که مجرد هستند.و کسی رو ندارم که مشکلم رو باهاش در میون بگذارم.تو رو خدا کمکم کنید.ما وقتی با هم صحبت نکنیم هر دو دچار افسردگی میشیم.و من واقعا حالات روحیم سخت به هم میریزه.طوری که تو خونه متوجه به هم ریختگی و عصبی بودنم میشن.کممممممکککککم کنیییید.

Comments

دوست عزیزم سلام. خیلی خوشحالم که این موضوع را با ما در جریان گذاشتی و پیگیر پاسخت و انتخاب بهترین کار هستی. اجازه بده از زاویه دیگه ای به این قضیه نگاه کنیم تا تصمیم بهتری گرفته بشه. دختر خانم مجردی وارد رابطه با اقایی است که متاهل هست و بنابه هر دلیلی توانایی حل مشکلات زناشویی و ارتباطی با همسرش نیست. در این رابطه شما چه دریافت میکنید ؟ محبتی که وابستگی اورده. وابستگی رفتاری است که باعث رکود روانی و تعادل روانی میشه چون تو پیامت گفتی اگر یک روز حرف نزنی حال خوبی نخواهی داشت. پس از نظر روانی برات امنیت نیاورده. از دست دادن موقعیت ها . وارد رابطه جنسی شدی که سازه جدیدی را ذهنت ایجاد میکنه که بعدها در زندگی مشترکت ممکنه اسیب زا شه. حالا اونطرف قضیه ایجاد وابستگی مردی که مسول و متعهد به یک زندگی است. سوال زیرکانه اینجاست ( چطور کسی که توانایی حل مشکل زندگیش نیست و نمی تونه مسولانه رفتار کنه در قبال شما که هیچ تعهدی نداره رفتار مناسب داشته باشه) و نکته دیگه اگر زمزمه هایی در این اقا وجود داشته باشه از نظر تعهد به خانوادش با این وابستگی متقابل سبب دوری و فاصله بیشتر و مختل شدن در تصمیم گیری درست میشه.البته بسیار بسیار باهاتون در این رابطه همدلی میکنم با توجه به وابستگی عاطفی که ایجاد شده اما مطمن هستم با توجه به نقشه ترسیم شده از این رابطه بهترین تصمیم را خواهیرفت

Answer 3

سلام.امروز روز دوم هستش که ارتباط رو قطع کردم.باورتون نمیشه دو کیلو در طی ۲روز وزن کم کردم.اصلا حال خوبی ندارم.شدیدا حال جسمی و روحیم خرابه.

Comments

سلام ,این جور مسایل اولا نیاز به مشاوره های حضوری دارد,دوما اینکه متاسفانه یکی از بزرگترین اشتباهات خانم ها درارتباط این است ک قبل از اینکه از لحاظ عقلی به شناخت رسیده باشن ,دریچه قلب خود را باز میکنن و بعد دیگر نمیتوانند و نمیخواهند که واقعیت را بپذیرن و متاسفانه بعد از چند سال پشیمان میشوند,سوما اینکه ی مشاور ب شما نمیگوید که مطلق اره یا نه,بلکه راه حل ها اشاره میشود,تصمیم نهایی با مراجع است, او بدلیل تصمیمات و نگاه احساسی نکات منفی را نمیبیند و توصیه ها به این سادگی در او اثر نمیکند. تنها راه حل مراجعه مداوم حضوری جهت پررنگ کردن منطق و عقلانیت او و کمرنگ کردن زمینه احساسی است که این حتما به قطع رابطه موقت نیاز دارد تا اثربخشی مشاوره بیشتر شود. مثل دارویی که اگر درکنارش پرهیز غذایی نباشد تاثیرش بسیار کم میشود.

Answer 4

سلام.خانوم رستگار من واقعا دیگه نمیتونم,دارم دیوونه میشم.به خدا معتادی که تو ترکه راحت تر میتونه ترک کنه تا من.تو رو خدا بگین چیکار کنم.خیلی حالم بده.

Answer 5

خدا جون.چرا من اینطوری شدم؟فکر میکنم دارم اشتباه میکنم.خدایا دیشب همه ی زندگیمو سپردم به خودت,از این به بعد دیگه هر چی تو بخوااای.فقط تو با من باش....
خدا جونم الان ساعت 11شبه,اگه وقت داری میخوام به حرفای یه آدم علاف یه خورده گوش کنی,تا شاید باورم بشه که واقعا یکی رو برای درد دل دارم,پس حرفامو با یه دنیا غم و غصه و حسرت مینویسم.خدااایا گاهی اوقات شده که به خودم میام و به اتفاقاتی که برایم پیش افتاده ,کارایی که کردم و حتی اشتباهاتم فکر میکنم.بعضی وقتا به این میرسم که امروزکارای خیلی خوبی انجام دادم و از انجام اونا خیلی خوشحالم,اما گاهی اوقات وقتی به خودم میام فکر میکنم میبینم که کارایی واقعا بی ارزش,بد,و پر از حسرت و آه و ناله انجام دادم و خودم باعث اتفاقات ناجوری که رخ داده شدم.خدااا جونم میشه ازت یه خواهشی بکنم؟؟خدا جونم اگه میشه از این لحظه به بعد حواست بیشتر بهم باشه,خودت که میدونی دوست دارم زندگیم عالی باشه و راه راست برم و انتخابات و تصمیم گیری هام درست و از روی عقل باشه,پس خدا جونم از این به بعد میخوام اگه اجازه بدی بیشتر بهت نزدیک بشم و تنها فقط و فقط به تو تکیه کنم.خدا جونم اگه منو قابل میدونی بیشتر بهم کمک کن شاید لایقش نباشم اما این یه خواهش بود.ازم رو برنگردون.نمیگم کمکم نکردی و ازت دلخورم البته برعکس خودم بهت نزدیک نشدم و کمی بچگی کردم.اما بازم به اینجایی که رسیدم همش فقط و فقط به خاطر کمک های تو بوده.اما بازم ازت میخوام اگه امکان داره بیشتر کمکم کنی تا من بیشتر حواسمو جمع کنم و دوروبرم را نگاه کنم و باعث نگرانی هایی که برام پیش میاد نباشم.خدااااایاااااا به دادم برس.خیلی داغووونم.

Comments

این احساس و رویکرد شما نشان از درست بودن مسیر دارد. از خداوند صبر بخواهید و باو توکل کنید. با اطمینان کامل از اینکه او همواره بیش از هرکسی شما را دوست میدارد و کمکتان میکند مسیرتان را انتخاب کنید. استقامت داشته باشید و به اینده درخشان خود فکر کنید.
نماز و ذکر به شما ارامش خواهد بخشید. دوش گرفتن, ورزش, ایجاد تنوع و گذراندن وقت با افراد خانواده و دوستان و دوری از تنهایی و تنها ماندن در این مسیر شمارا یاری خواهد کرد. با کسی مانند یک مشاور دانا وبا تقوا درددل کنید تا ارام شوید. به پیروزی خود و نجات دادن زندگی خودتان مطمین باشید و به روزهای بهتر فکر کنید.