59 - خواهران دوقلو و امام رضا(ع )
نویسنده : مهندس حسین رأفتی
یکی از خادمان اقا علی بن موسی الرضا تعریف میکرد داشتم توصحن انقلاب قدم میزدم دیدم کنارپنجره فولاد خیلی شلوغه . سریع خودم رو رسوندم به پنجره فولاد . دیدم امام رضا علیه السلام به اذن خدا یک دخترچهارساله که کورمادرزادبود رو شفادادن .
خواهران دوقلو و امام رضا(ع )
یکی از خادمان اقا علی بن موسی الرضا تعریف میکرد
داشتم توصحن انقلاب قدم میزدم دیدم کنارپنجره فولاد خیلی شلوغه . سریع خودم رو رسوندم به پنجره فولاد دیدم امام رضا علیه السلام به اذن خدا یک دخترچهارساله که کورمادرزادبود رو شفادادن .
باکمک پدرش وچندتاازخادمین دیگه دختر روازلابلای جمعیت بیرون کشیدیم . داشتیم میرفتیم سمت اتاق شفایافتگان دیدم پدردختررو سمت پنجره فولادکردوبالهجه زیبای خودش باامام رضاعلیه السلام صحبت میکرد.
اول فکرکردم داره تشکرمیکنه. خوب گوش کردم دیدم داره به امام رضامیگه : اقاجان دستت دردنکنه ولی اقا اینادوتاخواهردوقلوهستند. حالامن این یکی رومیبرم جواب اون یکی روچی بدم.
توهمین حال واحوال بودکه رسیدیم اتاق شفایافتگان ماجرا راثبت کردیم وهمراه این پدرودختر راهی محل اقامت شون شدیم.
وقتی رسیدیم درهتل دیدیم اونجاهم شلوغه . پرسیدیم چی شده ؟ گفتندامام رضایه دخترچهارساله که کورمادرزادبودرو شفاداده…قربون کرمت اقاجان . یاعلی بن موسی الرضا علیک وعلی آبائک الطاهرین السلام..فقط اونایی که الان توحرمت هستند زائرت نیستند ماهم اینجاهستیم ، ولی دلمون اونجاست.
آخ امام رئوف
آخ سلطان
اسم مشهد ، امام رضا ، اسم هرچی به شما و مشهد شما ربط داره میشونم دلم میلرزه
آقا جان عنایتی …..
دستم بگیر مولا
ضمانت دلم را بکن حضرت سلطان