قرآن ناطق(عج)

67 - شما در مقابل اعتراض و انتقاد دیگران چقدر انتقادپذیری هستید

نویسنده : زهرا رستگار

یکی از زیباترین داستان های قران مربوط به خلقت انسان است که در سوره‌های مختلف مطرح گردیده. در آیات30 تا 37 سوره بقره به نکاتی اشاره دارد که ارتباط تنگاتنگی با انتقادپذیری و تحمل دیگری دارد. خداوند با آنکه احاطه عملی کامل به هستی و آفریده‌های خویش دارد و در مقام لایسئل عما یفعل (بازخواست نمی‌شود از آنچه می‌کند) نشسته است. به فرشتگان درگاهش اجازه داده تا به راحتی از وی انتقاد نمایند

 

یکی از زیباترین داستان های قران مربوط به خلقت انسان است که در سوره‌های مختلف مطرح گردیده. در آیات30  تا 37 سوره بقره به نکاتی اشاره دارد که ارتباط تنگاتنگی با انتقادپذیری و تحمل دیگری دارد. خداوند با آنکه احاطه عملی کامل به هستی و آفریده‌های خویش دارد و در مقام لایسئل عما یفعل (بازخواست نمی‌شود از آنچه می‌کند) نشسته است. به فرشتگان درگاهش اجازه داده تا به راحتی از وی انتقاد نمایند. در این داستان که خداوند خود گزارشگر مستقیم و بی‌واسطه آن است به این نکته اشاره می‌کند که فرشتگان رفتار خداوند را مورد ارزیابی و داوری قرار می‌دهند و از اینکه آفریده‌‌ای را می‌آفریند که خونریزی می‌کند و خشونت می‌ورزد به نقد می‌کشند. خداوند با آنکه در آن مقام بلند و عظما نشسته است همه این انتقادات را گوش می‌دهد و بدان‌ها پاسخ‌های منطقی و قانع‌کننده می‌دهد. خداوند با این شیوه کوشید تا هدف از آفرینش انسان را به خوبی بیان کند و ماموریت فرشتگان و دیگر موجودات را نسبت به این موجود جدید مشخص سازد. میبینیم که خداوند بزرگ نیز با تمام عظمت و بی عیب و نقص بودنشان نقد را پذیرا می باشند. به راستی ما انسان های ناقص چرا نباید تحمل شنیدن عیوب خود را داشته باشیم.

 

نقد و انتقاد در لغت به معنی ارزیابی، بررسی، شناسایی نمودن، زیر و رو کردن، عیب­ها را نمایاندن و پنهان­ها را رو کردن است.[1] نقد؛ یافتن و نشان دادن است تا اگر کسی خواست، راهش را بیابد و اگر نخواست عذری نداشته باشد.[2] و در اصطلاح، وارسی و بررسی نوشتار، گفتار یا رفتاری برای شناسایی و شناساندن زیبایی و زشتی، بایستگی و نبایستگی، بودها و نبودها و درستی و نادرستی آنها است.[3]

 

از واژه هایی که می توان مترادف انتقاد دانست، نصیحت (خیرخواهی) می باشد که از واژه های پر کاربرد قرآنی و روایی است. نصیحت از ماده نَصح و نُصح گرفته شده است. نَصح به معنای خالص شدن و خالص کردن؛ و نُصح به معنای خلوص و بی ‏غل و غش بودن است. بنابراین ناصح، کلام و عمل خود را از هر ناخالصی پاک نموده و انگیزه‏ای جز خیرخواهی ندارد.

 

نهی از منکر نیز دارای شباهت های فراوانی با انتقاد است. ولی در عین حال، فرقهایی بین این دو  وجود دارد از جمله اینکه انتقاد، اعم از نهی از منکر می باشد؛ زیرا هر نهی از منکری، انتقاد هم هست، ولی هر انتقادی نهی از منکر نیست. برای مثال، نقد عملکرد فردی که دارای صفتی است که فقط از موقعیت اجتماعی او می کاهد، داخل در عنوان انتقاد است نه نهی از منکر. و تفاوت دیگر در این است که پشتوانه اصلی انتقاد، حکم عقل است اما پشتوانه اصلی نهی از منکر، حجت شرعی است یعنی نهی از منکر در قبال تکلیف و وظیفه شرعی صورت می گیرد.[4]

 

اما عیب جویی و سرزنش نمودن را می توان در تضاد با انتقادپذیری دانست. در روایات بسیاری، از عیب جویی و سرزنش مؤمن، به شدت نهی شده است.

 

امیر مؤمنان علی(ع) می فرمایند:

 

“… آن کس که جز به حساب نفس خویش پردازد، خود را در تاریکی ها، سرگردان و در هلاکت افکنده است و شیاطین، او را به سرکشی و طغیان می کشانند و رفتار زشت او را در دیده اش زیبا می نمایانند.”[5] 

 

 تفاوت عمیق عیبجویی و انتقاد را بایست در هدف ابراز این دو مشاهده نمود. منشأ عیب جویی، حسادت و انتقام جویی و خودخواهی و خباثت نفس است، ولی خاستگاه انتقاد، نوع دوستی و عواطف انسانی و تعهّد ایمانی است. و همچنین هدفی که عیب جو از این کار خود تعقیب می کند، آزاردهی و تخریب شخصیت و در هم شکستن طرف مقابل خویش است، در حالی که غرضِ انتقادگر، اصلاح و زدودن عیوب و رو به کمال بردن شخص مورد انتقاد است.

 

ضرورت انتقادپذیری

 

انتقاد و انتقادپذیری دارای فواید بسیاری برای فرد و جامعه می باشد و اگر اصول آن رعایت گردد موجبات تعالی را فراهم می سازد. در آموزه های دینی نیز، به مقوله نقد و نقدپذیری، اهمیت فراوان داده شده است. واژه های؛ نصیحت، تذکر، موعظه، استماع قول، اتّباع احسن، تواصی به حق، دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر، هر یک به گونه ای، اهمیت و جایگاه نقد و نقدپذیری را بیان می کنند.

 

  همچنین، آثار و پیامدهای سازنده و سودمند نقد، اهمیت و ضرورت انتقاد و انتقادپذیری را بیان می کنند و سبب می شوند که آدمی همواره خود را در دید نقد دیگران بگذارد و هیچ گاه کارکرد خویش را از آن بی نیاز نداند. جامعه بدون نقد، جامعه بدون پرسش و جامعه مرده و بی روح است كه دچار يكنواختی گرديده و پيشرفت های زيادی حاصل نمِی گردد.جهت داشتن جامعه ای سالم بانشاط و شـاداب، شهروندان آگاه و مسئول، دولتمردان متواضع و پاسخگو، بايستی فرهنگ نقد و نقادی را رواج داد. تلخی نخستین نقد و انتقاد، با دستآوردهای شیرین آن از میان می رود. اشتباه و گناه در گفتار و رفتار غير معصوم راه پيدا می كند، بنابراين انتقادگری و انتقادپذيری از نیازهای یک مومن براي اصلاح گفتار و رفتار در راه تقرب به خدای متعال است. ارزش انتقاد سازنده و نصیحت مشفقانه به حدی است که امام علی(ع) آن را از جمله حقوق حاکم اسلامی بر مردم می داند.[6] نقد و انتقاد صحیح، از آن روی مورد تاکید است که اگر شاخص ترین ویژگی انسان را “اندیشیدن” او بدانیم، بی گمان کار سازترین و تعیین کننده ترین عامل در تولید، شکوفایی و گسترش این ویژگی، ارزیابی و نقد و بررسی است.[7]

 

امام سجاد(ع) در حدیثی زیان بی توجهی به انتقاد سازنده را این گونه گوشزد می کند:

 

“چه بسا اشخاصی که از بس خوبی شان را گفتند و مدح شان نمودند، فریب خوردند [و فاسد شدند] و چه بسا افرادی که چون از عیب شان چشم پوشی شد [و مورد انتقاد قرار نگرفتند]، مغرور شدند.”[8]

 

 

 

امام صادق(ع) در مقام معرفی بهترین دوستان، چنین گفته است:

 

“بهترین دوستان در نزد من کسانی اند که عیوب و نواقص من را به من هدیه دهند.”[9]

 

هر چند امام(ع) از مقام عصمت برخوردار بوده و هرگز نقص و عیبی در وجود و گفتار و کردار او راه ندارد، اما بهترین دوستان خود را کسی معرفی می کند که اگر عیب و نقصی از آن حضرت به نظرش می رسد، بدون ملاحظه، آن را به او گوشزد کند، کمترین فایده این کار آن است که سوء تفاهم پیش آمده را می توان در فضایی صمیمی و دوستانه رفع کرد.

 

امام علی(ع) فرمودند:

 

“کسی که عیب و کاستیهای تو را پنهان کند [و به منظور اصلاح، آنها را به تو تذکر ندهد] دشمن توست.”[10]

 

امام موسی بن جعفر(ع) درباره برنامه ریزی زندگی مومنان و جایگاه انتقاد و انتقاد پذیری می­فرمایند:

 

“… و بخشی را برای رفت و آمد با برادران دینی مورد اعتمادی که از عیب هایتان باخبرند و بی خدعه و نیرنگ آنها را به شما گوشزد می کنند، ویژه سازید.”[11]

 

امام جواد (ع) نیز در این زمینه می فرمایند: «ؤمن نيازمند سه چيز است: توفيقى از پروردگار، پند دهنده اى از درون خويش و پذيرش از نصيحت كنندگان»

 

 

 

علل انتقادگریزی

 

ما از نظر روحي، رواني، ژنتيكي و فرهنگي در جامعه اي بزرگ شده ايم كه اینگونه مورد القاء  قرار گرفته ایم: اگر كسي از ما انتقاد مي كند يعني به ما توهين كرده  و تحقير شده ایم. در حالي كه حقیقت اين است:  وقتي كسي از ما انتقاد مي كند، با ما صحبت مي كند و به ما برای هرچه بهتر بودن كمك مي نماید.  يعني اگر روزي  به خودمان جرأت بدهم، و نزد همكاری كه بلند مي خندد  رفته و به او بگویم كه اين نوع خنديدن در شأن شما نيست. آن شخص بايداز ما تشكر كند،‌ چرا؟ زیرا فردی که تصمیم به انتقادی به جا را دارد، مسلما با خود كلي  فکر نموده و در آخر بعد از کنار آمدن با افکاری که مانع این کار می شدند، به این نتیجه می رسد که با شجاعت عیب همکار خود را به وی گوشزد نماید. گرچه معمولاً‌ كسي اين كار را نمي كند ولي اگر این توانایی را داشته باشد بسيار فداكار است. در جايي خواندم: ‌اگر كسي با شما مخالفت كرد و اشكال شما را گفت و اعتراضي كرد وظيفه شما چيست ؟ نويسنده در جواب اینگونه آورده بود: من بايد زمينه اي ايجاد كنم كه او با من مخالفت كند. پس انتقاد لازم است و اگر بخواهيم انتقاد را تشبیه كنيم مي توانيم بگوييم كسي كه از ما انتقاد مي كند مانند آيينه استامام على عليه السلام می فرمایند:«مسلمان آينه برادر خويش است، هرگاه خطايى از برادر خود ديديد همگى او را مورد حمله قرار ندهيد بلكه او را راهنمايى و نصيحت نماييد و با او مدارا کنید.»[12] آدمي كه دهانش بو بدهد خودش متوجه نمي شود. بارها براي شما پيش آمده كه كسي در اطراف شمادهانش بو بدهد و شما هيچ وقت نتوانسته اید این مسئله را به او بگوييد پس دو نوع مشكل پيش مي آيد : 1- مشكل اول: من نمي دانم چگونه از او انتقاد كنم. 2- مشكل دوم: مهم ترآن که  تحمل انتقاد كردن را ندارم. پس ما در هر دو مرحله مشكل داريم و در انتقاد پذیری مشكل خيلي شديدتري داريم.

 

يكي از بزرگترين مشكلات ما در زندگي و آداب معاشرت انتقاد ناپذيري و انتقاد گريزي است. ما تحمل انتقاد را نداريم چون فكر كرديم كسي كه از ما انتقاد مي كند مشكل دارد، كامل نيست و پس بلافاصله در مقابل او می ایستیم. يكي از رموز موفقيت هاي اجتماعي اين است كه آدم ظرفيت انتقاد پذيري خویش رابالا ببرد.

 

ما دوست داریم باور کنیم هر کاری که می کنیم درست است حتی اگر خلاف آن انجام شده باشد وقتی ما اشتباهی را انجام می دهیم آن را توجیه می کنیم تا کسی متوجه نشود اما دیگران متوجه می شوند و گاهی این اشتباها ت را گوشزد می کنند.عدم قبول انتقاد از سوی دیگران دلایل گوناگونی دارد که در ادامه به برخی از مهمترین آنها اشاره می گردد:

 

1- تجربه كودكی

 

واكنش ما به انتقاد بستگی به تجربه ای دارد كه درگذشته نزدیك یا بسیاردور(به طورمثال درزمان كودكی) كسب كرده ایم. تجربه كودكی ماازانتقاد وطریقه رفتاروالدین با ما نقشی بسیارمهم دربرخوردمان با انتقاددربزرگسالی دارد. براثربینشی كه ماازگذشته داریم اكنون دربرابرانتقادی كه ازما می شود، واكنش نشان می دهیم ویا انتقاد متقابل می كنیم. چراافراد دربرابرانتقاد معمولا واكنش غیرمعمول نشان می دهند؟
چرا افراد حتی دربرابرانتقادهایی كه گاهی خودشان برآنها واقف هستند، عكس العمل منفی یا نا مناسب نشان می دهند؟ برای چند لحظه، فكركنید وتجاربی كه ازانتقادهای گذشته درذهنتان برجای مانده است، به خصوص آنهایی كه به دوران كودكی شما مربوط می شود، مروركنید. ببینید آن را با كدام یك ازاین موارد مترادف می بینید، چون ازتاریكی می ترسیدید وحاضرنشدید درتاریكی ظاهرشوید، بچه ترسووبزدل لقب گرفتید؛ وقتی كاری را به خوبی انجام ندادید، دست وپاچلفتی خطاب شدید؛ برای آنكه لباستان را كثیف كردید به سختی سرزنش شدید؛ وهزاران مثال دیگر.

 

2- بر چسب زدنها

 

یكی ازعناصراصلی وهمگانی انتقاد ،القاب وبر چسب ها است. كمترپدروماردی به این اصل مهم توجه می كنند كه آنها باید ازرفتارفرزندشان انتقاد كنند. ولی شخصت او رازیرسوال نبرند. بنابراین، خاطره هایی كه ازانتقادهای گذشته به یاد داریم ودرذهن ما باقی مانده است، عناوین ناخوشایند ی است كه به ما لقب داده اند. تومایه دردسرهستی، توآدم حقه بازی هستی، توهیچ وقت به پای خواهرت نمی رسی، توبه جایی نخواهی رسید وغیره . جمله هایی ازاین قبیل بدین معنا نیست كه شما كاراشتباهی انجام داده ویا حرف ناپسندی زده اید، بلكه این باور را القا می كند كه شما نادان، احمق وبد هستید.

 

3- احساس طردشدگی

 

آنچه ما را نسبت به انتقاد حساس كرده ومی كند، احساس طردشدگی است. وقتی كسی ازماانتقاد می كند،آن رابرخوردی دوستانه كه هدفش منافع ماست؛ به شمارنمی آوریم؛ بلكه به حساب مخالفت شخص، تنبیه، بی محبتی وگاهی نفی كردن كامل خود می گذاریم. ما تقریبا حق داریم كه انتقاد راامری منفی وغیردوستانه تلقی كنیم.
تجارب كودكی همواره به ما آموخته اند كه انتقاد راطرد شدن تلقی كنیم واین باوربا حوادثی كه پس ازآن درزندگی ما رخ داده، تقویت شده است. ما آموخته ایم به منتقدان خود شك كنیم. همیشه جمله ای راپیش بینی می كنیم. همیشه تصورمی كنیم، باید دربرابرانتقاد كننده ازخود دفاع كنیم. ازاین رو، همین كه احساس می كنیم كسی ازما انتقاد دارد، حالت تدافعی به خود می گیریم. گاهی براین گمانیم كه ممكن است طرف مقابل قصد برتری طلبی داشته باشد وبخواهد برتری خودرابه نحوی به ما ثابت كند. بنابراین، چنین می نماید كه با قبول انتقاد آنان ما(( بازنده)) وآنها (( برنده)) خواهند شد. به همین دلیل است كه انتقاد، همچون زمین مین گذاری شده محیطی حساس واحتیاط آمیزاست.

 

4- حب نفس

 

‏از دلایل انتقاد گریزی اعتقاد به درستی افکار و اندیشه خود و نادرستی افکار دیگران است
انسان گاهى به خاطر «حب نفس‏»، يا عيوب خود را نمى‏بيند ونمى‏فهمد، يا حاضر نيست‏خود را داراى عيب و نقص بداند، از اين رو، نقد و تذكر ديگران را هم بر غرض‏ورزى و دشمنى حمل مى‏كند.

 

 

راهکارهای انتقادپذیری:

 

امام علی (ع) می فرمایند:«هر كس نصيحت را بپذيرد، از رسوايى به سلامت مى ماند.»[13]

 

در ادامه به عمده عواملی که سبب بالا رفتن ظرفیت انتقادپذیری در افراد می گردد اشاره می نماییم:

 

1- خود را به فردی قدرتمند تبدیل نمایید:

 

 يكي از راههاي انتقادپذيري اين است كه شما از لحاظ توانايي و از نظر اقتدار از ديگران يك سر و گردن بالاتر باشيد، در این صورت است که مي توانيد تحمل كنيد. ما بايد از نظر قدرت در موقعيتي قرار بگيريم كه اين ذهنيت را پاك كنيم “هر كسي از ما انتقاد كرد دشمن من است.” شخص چه زماني اين ذهنيت را پیدا می کند، هر وقت در موضع ضعف باشد، اینچنين ذهنيتي را دارد. پس راهش اين است كه فرد در خود قدرت ایجاد نمایید. چه زماني آدم قدرتمند مي شود؟  بالا بردن سطح سواد و آگاهی از مهمترین عوامل احساس قدرت در افراد است. هر فردی كه سوادش بالا باشد واطلاعاتش بالاتر باشد از نظر احساس قدرت در موقعيتي قرار مي گيرد كه اگر كسي به او چیزی گفت، به او برنمي خورد. هر چقدر سطح آگاهي فراد بالاتر برود، احساس قدرت بيشتري مي نمایند و هر چقدر احساس قدرت بيشتري داشته باشند از اين كه كسي چيزي به آنها بگويد ناراحت نمي شود. بنابراین تا مي توانيد كتاب بخوانيد و فيلم ببينيد و اطلاعات خود را بالا ببريد خصوصاً‌ در زمينه كارتان،‌ سعي نمایید كارتان را خوب ياد بگيريد و مسلط بر كار خود باشيد، ‌اگر كسي از كارتان انتقاد كرد، سريع دست پاي خودتان را گم نمی کنید و کنترل خودتان را از دست نمي دهید. هر چه سطح اطلاعات آدم پايين تر باشد، چه در زمينه تخصص و چه در زمينه مسائل ديگر، انتقاد گريزي او بيشتر است. به میزان پایین آمدن فهم انتقاد گريزي نیز پايين می آید. فردي كه فهمش پایين است خودش را علامه ميداند چون خودش را علامه ميداند هميشه مي گوييد من كارم درست است و كسي نبايد از من انتقاد كند.

 

 دومين موردي كه در افراد قدرت را بالا می برد اخلاق است. می توان در بعد اجتماعی این معنا را برای اخلاق برگذید: اخلاق يعني انسان بتواند با مردم كنار بيايد و اگر بخواهد با مردم كنار بيايد اولين ويژگي اش اين است صبورباشد. در واقع صبر خميرمايه اخلاق است. آدمي كه صبور باشد اخلاق دارد و آدمي كه اخلاق داشته باشد همه چيز دارد و لذا آدم اگر اخلاق داشته باشد رابطه اش با مردم خوب مي شود، ‌رابطه اش كه با مردم خوب شد چون خودش مردم را خوب مي بيند مردم هم او را خوب مي بينند. سخن كه از دل برآيد ،‌لاجرم بر دل نشيند. حرف خوب بردل آدم مينشيند حتي اگر انتقاد باشد اينجا است كه آدم دارای اخلاق  احساس قدرت مي كند و آدمي كه احساس قدرت كند لذا از انتقاد فرار نمي كند.

 

 هنرمند و هنردوست بودن نیز از جمله عوامل ایجاد کننده احساس قدرت در افراد است. هنر يعني دوست داشتن زيبايي،‌ هر چه آدم اين ويژگي را در خودش تقويت نماید انتقاد پذيريش راحتر مي شود. پیشنهاد می شود در یک زمینه هنری فعالیت داشته و تا جایی که می توانید خود را در آن رشته حرفه ای نمایید.

 

چهارمين پارامتررا می توان ‌پايبندي به دستورات دين دانست. دینداری آدم را صبور، با سواد و خوش اخلاق بار مي آورد. وقتي دين باشد سواد هم باشد، ‌اخلاق هم باشد هنر هم باشد اين آدم قدرتمند است. دینداری از عواملی است که با رعایت دستورات آن می توان هم زمان از هزاران فواید آن بهره مند گرددید.

 

2- اعتماد به نفس خود را بالا ببرید:

 

يكي ديگر از عوامل براي انتقاد گریزی زماني است كه اعتماد به نفس پاييني داريم. افرادی که اعتماد به نفس پاييني دارند از انتقاد فرار مي كنند،‌ از كوره درمي روند، ‌پرخاش می کنند و ناسزا می گویند. کسی كه اعتماد به نفس بالا دارد از انتقاد نمي ترسد وبر عکس کسی كه اعتماد به نفس پايينی دارد ازانتقاد مي ترسد واز ترس واقعيت هاي اطراف خود(از جمله همین انتقاد) را بیش از حد بزرگ می کند .اعتماد به نفس خود را ببريد تا رشد كنيد،‌ رشد كردن چه ارتباطي با بالا رفتن اعتماد به نفس دارد؟ آدم ها وقتي رشد مي كنند كه اجازه بدهند كه اشكال كارشان را به انها گوشزد گردد، این مهم زمانی اتفاق می افتد که نترسند،  بالا بودن اعتماد به نفس باعت از بین رفتن این ترس می گردد.

 

3- در مورد اطرافیان خود شناخت بیشتری داشته باشیم:

 

به هر میزان که فرد اطرافيان خود را بيشتر بشناسد، انتقاد پذيري وی بالاتر مي رود. فرد کسی را دشمن خود می پندارد كه او را نشناسد. بخش زيادي از انتقاد گريزي ما از مردمي كه با آنها زندگي مي كنيم بخاطر اين است  شناخت درستی ار آنها نداریم. اگر نزدیکان خود را شناخته و رابطه خوبي با آنها برقرار نماییم راحترتر می توانیم در مورد انتقاد آنها فکر نماییم. همچنین اگر راهكارهاي برقراري صميميت بين افرادی كه براي ما مهم هستند، مانند اعضاي خانواده خود،‌همكلاسي ها…، را بدانیم، دیگر وقتی عیوب ما را گوشزد می کنند آنه را دشمن خود نمی دانیم. بنابراین عدم شناخت درست اطرافیان گاهى موجب می شود در حسن‏نيت و خيرخواهى و نظر دوستانه‏ آنها شك و ترديد داشته باشيم و در نتيجه به آنچه كه نقد مى‏كند، توجهى نكنيم.

 

4- تكبر و خودخواهى را کنار بگذاریم:

 

 
تكبر و خودخواهى، جلوه‏هاى گوناگون دارد. يكى هم غرور درمقابل «نقد» است. از آن طرف، «نقدناپذيرى‏»، نشانه نوعى‏غرور و تكبر و عامل در جا زدن در ورطه بديها و كاستيهاست. گاهى‏ناب‏ترين موعظه‏ها و تذكرها هم، وقتى به دلهاى داراى كبر مى‏رسد، با«عدم پذيرش‏» مواجه مى‏گردد و انسان را محروم مى‏سازد. به تعبيرزيباى اميرالمؤمنين عليه السلام:
ميان شما و پند، حجاب و پرده‏اى از غرور افكنده شده است.

 

از آیاتی که برخورد انسان های نا صالح را در مقابل دعوت به حق و دوری از باطل و نصیت الهی بیان می کند و کفر را در جلوه و نشانه و عمق خبث به نمایش می گذارد آیه هفتم از سوره مباره نوح است:

«وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا»

و من هر بار که دعوتشان کردم تا تو آنها را بيامرزی، انگشتها در گوشهای خود کردند و جامه در سر کشيدند و پای فشردند و هر چه بيشتر سرکشی کردند و استکبار ورزیدند.

اما این معنا تنها در این آیه از قرآن بیان نشده است بلکه بطور خاصتر در آیه ۲۰۶ از سوره مبارکه بقره بدان اشاره شده است: «وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ»

بعضی از نکاتی که گروه محققین در ذیل آیه مذکور در تفسیر راهنما بدان اشاره کرده اند آن است که:

۱-تکبّر، غرور و سرسختی، در قبال دعوت به تقوا، از نشانه های حاکمان ناصالح و مفسد است.

۲-سرسختی، غرور و تکبّر برخاسته از گناه، مانع نصیحت پذیری حاکمان مفسد است.

۳-سرسختی، تکبّر و غرور، مانع اصلاح و نصیحت پذیری است.

۴-حاکم، باید نصیحت و انتقاد را بپذیرد و باتقوا باشد.

۵-حاکمان مفسد در برابر دعوت به تقوا، به خاطر سرسختی، تکبر و غرور، آلوده به گناه می شوند.

۶-هیچ کیفری جز عذاب جهنّم، نمی تواند حاکمان مفسد، سرسخت، متکبّر و مغرور را رام کند.

دليل آنکه تکبر مانع ورود انسان به بهشت مي شود آن است که تکبر ميان بنده و اخلاق تمام مؤمنان که درهاي ورود به بهشت است، حايل مي شود و تکبر و عزيز دانستن نفس تمام آن درها را مي بندد، زيرا متکبر نمي تواند براي مؤمنان دوست بدارد آنچه را براي خود دوست مي دارد، بر فرو خوردن خشم که در آن عزت است، قادر نيست و نيز قادر بر ترک کينه نيست و نمي تواند بر راستگويي مداومت کند و بر ترک حسد قادر نيست و نمي تواند خشم را رها کند و بر خيرانديشي دقيق قادر نيست  و بر پذيرش نصيحت قادر نيست که در آن عزت است و از تحقير مردم و غيبت کردن آنها در امان نيست. امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرمایند:
«ا یَدخُلُ الجَنَّهَ مَن فِی قَلبهِ مِثقالَ ذَرَّهٍ مِن کِبر؛کسی که در قلبش به اندازه ذره ای کبر و خود بزرگ بینی باشد به بهشت وارد نمی شود.»[14]

 

لقمان به فرزندش اینگونه می فرمایند: «فرزندم نصيحت را بپذير و به آن عمل كن كه نصيحت نزد عاقل از عسل ناب شيرين تر است.»[15]

 

5-شخصیت ما زیر سوال نرفته است

 

به جای احساس درماندگی این واقعیت را قبول كنیم كه عیب ونقصی درذات ما وجود ندارد وتنها رفتاری ازما دچارعیب وكاستی است، احساس قدرت می كنیم وانگیزه تغییرسازنده درما افزایش می یابد. انتقاد اگرصریح وروشن باشد، بی شك به تجربه ای قدرت بخش وغنی بدل می شود. واقعیت این است، اگرچه امكان دارد ما تا كنون این موضوع راكشف نكرده باشیم، انتقاد می تواند درنوع خود موهبتی باشد. ما ناگزیربه درك این واقعیت هستیم كه انتقاد الزاما نشانه آن نیست كه دیگری برای ما اهمیتی قایل نیست. بلكه، امكان دارد ناشی ازاحترام یا حس عطوفت یا تمایل طرف مقابل به برقراری ارتباط باما وناشی ازاشتیاق اوبه بهبود رابطه وتفهیم وتفاهم عمیق ترباشد. ما می توانیم انتقاد را نشانه احترام محبت آمیزفرد دیگری به خودمان درقالب شخصیتی كه درحال حاضرهستیم، تلقی كنیم وسپس واكنش مناسب ومنطقی به انتقاد های طرف مقابل  نشان دهیم

 

 

 

6- از انتقاد تصویر مثبتی داشته باشیم

 

بکوشیم از انتقاد تصویر مثبتی داشته باشیم همه ما نقاط آسیب پذیری داریم. بعضی ازكلمات یا عبارت ها آن قدرحساس هستند كه فقط اشاره به آن ممكن است، ما راازدرون متلاشی كند. كلماتی كه موجب رنجش یا احساس شكست یا خشم شدید ما می شود. این كلمات ممكن است اشاره ای به ظاهر، كلیات وجودی، رنگ ، وزن، طرزلباس پوشیدن، اندازه قد، لهجه ویا اشارتی به تاریخچه گذشته ( تحصیلی، خانوادگی، اجتماعی وغیره) ما باشد. امكان دارد اشاره اطرافیان به كفایت ما درزمینه ای خاص مثلا درقالب یك مادر، آشپز، دوست، روشنفكر، راننده وغیره باشد. یا ممكن است كلمه ای خاص نظیر، خودخواه، مایه درد سر، احمق، پرخاشگر، خسیس، سختگیرباشد. كلمه یا عبارت هرچند باشد تاثیرش راروی ما برجای می گذارد. امكان دارد این كلمات تاثیری روی دیگران نداشته باشد. اصلا ممكن است حرف های گفته شده بی معنی باشد ولی برداشتی كه ما ازآن می كنید، روی ما تاثیرمنفی بگذارد. یكی ازراه هایی كه با توسل به آن می توانیم با قاطعیت با این نوع حرف ها برخورد كنیم. این است كه بكوشیم ازحساسیت آنها بكاهیم.

 

 

وقتی مورد انتقاد قرار می گیرید

 

در ادامه به شما بهترین عکس العمل هایی در مقابل انتقاد می توان داشت معرفی می گردد:  

 

زمانی که مورد انتقاد قرار می گیرید به جای اینکه عصبانی شوید، خونسردی خود را حفظ کنید، به جای اینکه نفستان به شمارش بیافتد نفس عمیق بکش، به جای داشتن چهره  ای درهم لبخند بزنید، به جای اینکه از کوره در بروید و سرخ و سفید شوید سعی کنید براعصابتان مصلت باشید آنگاه شما 2 تا 5 راه پیش رو دارید. با خونسردی هر چه تمامتر به حرف های طرف مقابل خود گوش میدهید و اگر انتقاد صحیح بود از وی تشکر کرده و اگر نه با او صحبت کرده تا قانع شود. انتظار نداشته باشیم که انتقاد پذیری ظرف مدت کوتاهی ایجاد شود چه خودمان چه دیگران برای انتقادپذیری نیاز به تمرین و تلقین و گذر زمان داریم.

 

همواره به شخصی که در حال انتقاد کردن از شماست نشان دهید که به حرف هایش گوش می دهید(با استفاده از حرکات دست و سر و استفاده از جملات تأییدی) از طرف مقابل بخواهید توضیح بیشتری در این خصوص به شما ارائه دهد.

 

دادن اطلاعات بیشتر شناخت بهتری از شرایط و وضعیت به شما می دهد و در عین حال مدت زمان بیشتری برای تجزیه و تحلیل موضوع در اختیار شما می گذارد و شما با گذشت زمان می توانید کم کم آرامش خود را بازیابید و بر خود مسلط شوید. همواره به انتقادهایی که از شما صورت می گیرد با دید مثبت نگاه کنید و در برابر آن جبهه نگیرید و سعی کنید با نگاه مثبت سعی در پاسخگویی به آن داشته باشید. در تمام طول مدت بحث آرامش خود را حفظ کنید. حتی اگر طرف مقابل شما عصبی شده باشد آرامش شما او را هم آرام می کند(هیچ کس نمی تواند دربرابر کسی که آرام و خونسرد است عصبی رفتار کند).

 

 

 

سعی کنید نقاط مشترکی بین دیدگاه خود و انتقادهای طرف مقابل بیابید و بر آن اساس با طرف مقابل وارد بحث شوید. شما هم سعی کنید نظرات خود را به روش های مختلف بیان کنید. به طرف مقابل نشان دهید که سعی دارید به یک وحدت نظر برسید. به جای موضع گرفتن در برابر انتقادهای وارده سعی کنید هدف اصلی این انتقادها را پیدا کنید و راه حل این موضوع را بیابید. حتی می توانید از طرف مقابل بپرسید که آیا پیشنهادی برای حل این موضوع دارد یا نه؟ به یاد داشته باشید که شما همواره نمی توانید همه را راضی کنید. بنابر این از خودتان بپرسید آیا واقعا این انتقادها درست هستند یا تنها خواسته های یک نفر دیگر است که شما نمی توانید به آن دست پیدا کنید.

 

 

 

 

 

چند نکته اساسی برای حفظ آرامش

 

اگر فکر می کنید طرف مقابل در حال دروغ گفتن است سعی کنید چند پرسش زیرکانه مطرح کنید تا واقعیت را از کذب تشخیص دهید.اگر شما در برابر انتقادهای وارده نمی توانید آرامش خود را حفظ کنید شاید به این دلیل باشد که می ترسید چیزی را از دست بدهید. چه چیزی؟ آیا واقعا ترس شما بجاست؟

 

در مدت زمانی که از شما انتقاد می کنند سعی نکنید به دفاع از خود برخیزید و صحبت های طرف مقابل را به منظور دفاع از خویش قطع کنید. وقتی کسی احساس می کند طرف مقابل به حرف هایش گوش نمی دهد جدی تر و سختگیرتر می شود.

 

 اغلب اوقات افراد نمی دانند منشأ و علت انتقادهایی که از آنان می شود چیست. اگر شما به راستی دلیل آن را ندانید هرگز نمی توانید آن مشکل را حل کنید، پس در ابتدا سعی کنید ریشه انتقادات را کشف کنید.

 

اگر در محل کار، شخصی به خاطر موردی غیر از مسائل کاری، شما را مورد انتقاد قرار داد به وی بگویید: من می دانم شما با گوشزد کردن این مورد سعی دارید به بهتر بودن من کمک کنید ولی آیا این موضوع بر کار من تأثیر گذاشته است؟وقتی از شما انتقاد می کنند بلافاصله از کوره در نروید، شاید این انتقادات به این دلیل باشند که شما پیشرفت کنید. از این رو به جای بدتلقی کردن آنها و عصبانی شدن سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید و دقیقا به حرف های طرف مقابل گوش دهید. سعی کنید این انتقادها را با چشم طرف مقابل ببینید و خود را به جای او بگذارید.

 

 

 

1- هرگز مقابل به مثل نکنیم

 

گرچه ممكن است تذكر و انتقاد ، در ذائقه ما تلخ آيد، ولى‏تلخى نقد و تذكر، به مراتب سودمندتر از شيرينى چاپلوسى و نيرنگ وفريب است. انتقاد ناراحت کننده است اگر سه نکته را به خاطر داشته باشیم از تلخی انتقاد کاسته می شود. الف- هرگز مقابل به مثل نکنیم این فقط ضعف اعتماد به نفس مارا نشان می دهد و در ضمن طغیان های احساسی بندرت مشکلی را حل می کند وبلکه وضع را بدتر می کند.ب- اگر انتقاد را بیش از یک بار شنیدید حتماً آن را جدی بگیرید. ج- منافع انتقاد را در نظر بگیرید آیا شخصی که از شما انتقاد کرده به دنبال چیز دیگری است.

 

از امام باقر عليه السلام روايت است:از كسى پيروى كن كه از روى خيرخواهى و نصيحت، تو رامى‏گرياند، ولى پيرو كسى مباش كه تو را مى‏خنداند، در حالى كه نسبت‏به تو فريبكارى مى‏كند!

 

2- به انتقاد گوش دهیم وآن راسبك سنگین كنیم. هیچ لزومی ندارد زود به دست وپا بیفتیم وناامیدانه بكوشیم ازخود آدمی جدید وبی نقص بسازیم. ازطرفی نیازی هم به این نیست كه نصایح دیگران را به كلی نشنیده بگیریم. ما می توانیم ازدیدگاه ها ی اطرافیان، صرفنظرازرابطه ای كه با آنان داریم، چیزهای زیادی بیاموزیم.

 

3– با حسن نیت جنبه منفی انتقاد را پذیرا باشیم.

 

برخورد با انتقاد، به این مهارت نیازدارد كه با حسن نیت جنبه منفی انتقاد را پذیرا باشیم. این امرسبب می شود، با انتقاد خصمانه یعنی، انتقادی كه بدعنوان شده وهم با انتقاد سازنده یعنی، انتقادی كه فرد علاقمند به ما مطرح می كند، برخوردی سالم داشته باشیم  یعنی اینكه یاد بگیریم، ( چگونه انتقادی را بپذیریم وبه طرف مقابل حق دهیم))؛ لزومی ندارد خودرا دربرابرمخاطبمان به باد سرزنش ولعن ونفرین بگیریم. كافی است كه صرفا واقعیت موجود درگفتاروی را بپذیریم. دراین صورت، هم حالت دفاعی كمتری به خود می گیرد وهم خودمان راقبول داریم وازخود متنفرنمی شویم. برای نمونه بگوییم: (( بله، قبول دارم، من با بی نظمی آن كار را انجام داد.))

 

4-طرز برخورد منطقی باشد

 

دربعضی مواقع، ممكن است با انتقادهایی مواجه شویم كه به نظرمان غیراصولی است ویا اینكه خود مان ازقبل قصد برطرف كردن آن راداشته ایم. دراین گونه مواقع، طرز برخوردما، كه باید منطقی باشد، بسیارمهم است. اگركسی ازما انتقادی كرد، كه ما خودمان هم ازآن خبرداشتیم ودرصدد رفع آن بودیم، می توانیم بگوییم: (( بله، من خیلی پرخاشگرهستم، گاهی برایم مشكل است با قاطعیت عمل كنم. اما سعی دارم روی خودم كاركنم.)) ما احتمالا تا كنون به این موضوع پی برده ایم كه كنارآمدن با بعضی ازجنبه های وجودی مشكل ترازبعضی دیگراست وجنبه هایی وجود دارد كه ما ترجیح می دهیم، هیچ وقت آنها را نبینیم. اینها همان حیطه هایی هستند كه می توان نام آن را، دگمه های متلاشی كننده، گذاشت.

 

5- خونسردی خود را حفظ کنیم

 

هنگامی که کسی از ما انتقاد کرد به جای اینکه  از اوعصبانی شویم ،خونسردی خود را حفظ کنیم به جای اینکه نفسمان به شمارش بیافتد نفس عمیق بکشیم ، به جای اینکه چهره درهم برود لبخند بزنیم ، به جای اینکه از کوره در برویم و سرخ و سفید شویم سعی کنیم براعصاب خود مسلط باشیم

 

6- از منتقدخود تشکر کنیم

 

با خونسردی به حرف های طرف مقابل خود گوش دهید و اگر انتقاد صحیح بود از او تشکر کرده و اگر نه با او صحبت کرده تا قانع شود. این وظیفه منتقد بوده که اشتباهات مارا می بیند و به ما کمک کند که در آینده این کارها را تکرارنکنیم.

 

 

 


[1]   معطوف، لویس، المنجد؛محمد بندر ریگی، تهران، ایران، 86، ششم، ج 2، ص 1990

[2] صفایی حائری، علی؛روش نقد، قم، لیلة القدر، بهار 86، دوم، ص 15 – 16

[3]شریفی، احمد حسین؛آیین زندگی، قم، معارف، تابستان 85، بیست و سوم، ص 82 – 84

[4] بنگرید به: موسوی کاشمری، سید مهدی؛ انتقادگری و انتقادپذیری در حکومت علوی، فصلنامه حکومت اسلامی، پاییز 79، شماره 17، ص 295 – 296

[5]نهج البلاغه، خطبه 157

[6]نهج البلاغه، خطبه 34

[7]کلانتری، علی اکبر؛ اخلاق زندگی، قم، معارف، بهار 85، یکم، ص 249 – 251

[8]مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، الوفاء، 1403 ه ق، دوم، ج 75، ص 139

[9] حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعه، تهران، مکتبة الاسلامیه، 1401 ه ق، پنجم، ج 8، ص 413

 

[10] تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ غررالحکم و دررالکلم، جمال الدین محمد خوانساری، تهران، دانشگاه تهران، اسفندماه 60،  سوم، ج 5، ص 253، ح 8211

[11] حرانی، ابو محمد؛ تحف العقول، صادق حسن زاده، قم، آل علی، 88، یازدهم، ص 748

[12]تحف العقول، ص108

[13]غررالحكم، ج5، ص277، ح8344

[14]الکافی(ط-اسلامی) ج۲ ص۳۱۰

[15]ارشاد القلوب، ج1، ص72

0 دیدگاه ارسال شده است

نظر خود را با ما در میان بگذارید